زمستان نود
شب چله خونه بابابزرگ.
حرم امام رضا.
امروز 11 بهمن 1390 ساعت 5 بعد از ظهر.
سلام به پسر موفرفری خودم.میدونی چند ماهه شدی مامان ماشا الله دیگه بزرگ شدی امروز 14 ماهت تمام شد.حالا دیگه خودت قشنگ راه میری موقع راه رفتن دستهاتو یه کم بالا میگیری تا بتونی تعادلت حفظ کنی.دیگه واقعا فضول شدی وبه همه جا سرک میکشی یه مدتی سرگرمیت این بود که لباسهارو از تو کشو بریزی بیرون وبه قول خودت اد کنی یعنی بندازی وباز بذاریشون تو کشو.یا بری سراغ در ماشین لباسشویی وهر چی به دستت میرسه بندازی توش حالا هم که دیگه از مبل بالا میری دیگه خودت میتونی از تختت بالا وپایین بری.توهر کاری که میخایم انجام بدیم خودتو دخالت میدی مثل دراوردن رخت از تو ماشین یا گوشت کوبیدن هم زدن غذا واگه هم مانعت بشیم کلی سروصدا راه میندازی.موقعی هم که جارو برقی میکشم رچشم ازش بر نمیداری وهرجا ببرم دنبالش میای اگه خاموشش کنم باز اعتراض میکنی به منو بابا خیلی وابسته شدی وما اصلا نمیتونیم تنهات بذاریم خلاصه که ما باهات کلی برنامه داریم.
خب بریم سراغ شیرین کاریهات یکیش اینه که چشماتو با ناز میبندی وباز میکنی ومنم کلی قربون صدقت میشم یاسرتو میذاری زمین واز لای پاهات منو بابا رو نگاه میکنی وصدامون میکنی ویا دستاتو میذاری رو صورتت ومیگی نیس وبعد بر میداری ومیگی اینا به حساب خودت داری قایم باشک بازی میکنی.بچه های همسن وسال خودتو خیلی دوست داری وسعی میکنی با انواع صداها توجهشون به خودت جلب کنی.
به دامنه لغاتت کلمات بس بهبه ابه ابه(تاب تاب عباسی)هاپو ومو(پیشی)نه(نمیخام)م..(میخام)امن(امین)امد(حامد)بعی(ببعی)اضافه شده.کلمه موقع اواز خوانی دیگین گیگین.
سفر به کیش 26بهمن 1390.