تولد حسام جون
بالاخره نه ماه انتظار با تمام فراز ونشیبش به پایان رسید و تو خورشید زندگی در غروب روز پنجشنبه یازدهم اذر 1390 در بیمارستان رضوی مشهد طلوع کردی مامان بزرگ میگه موقع اذان مغرب بوده .یادش بخیر چه روز خوبی بود من درد زیادی داشتم اما دردش برایم شیرین بود چون نوید امدنت را میداد مامان بزرگ پر از استرس بود پدرت هیجانزده وبابا بزرگ هم مدام در حال دعا برای من وتو بود.چقدر حضورشان برایم دلگرم کننده بود.دست همگیشان درد نکنه مخصوصا مامان بزرگ.
این دوتا عکس مربوط به زمانی میشه که تو را ازاتاق زایمان به بخش میارند که توسط باباجونت گرفته شده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی