ده ماهگی حسام
سلام به پسر نازم.امشب مورخ یازده شهریور 1390.ساعت پنج دقیقه بامداد. امروز نه ماهت تمام میشه ووارد ده ماهگی میشی.الان یک ساعتی هست که خوابیدی امشب دایی مرتضی به همراه بابابزرگ خونه مابودند به خاطر عید فطرودوتاییشون کلی باهات بازی کردن وتو از ته دل میخندیدی چند روزیه که موهات عمو اکبر با ماشین زده شدی شبیه ای کی یو سان. حالا دیگه توی روروئک خیلی تند راه میری اگر هم دستهاتو بگیریم قشنگ میتونی راه بری.دیگه خودت بااسباب بازیهات بازی میکنی وکمتر از من میخای باهات بازی کنم کتاب خوندن دوست داری مخصوصا کتابهای رنگی خودتو.وقتی توی روروئک میشینی میری جلوی اینه با خودت خیلی جالب حرف میزنی وگاهی هم میخندی بعضی مواقع هم میری پای تلویزیون وباسیمها...
نویسنده :
مامان حسام
23:51